شکر یک و نیم لیوان
روغن یک و نیم لیوان
آرد 2 لیوان
شیر یک و نیم
تخم مرغ 3 عدد
بکینگ پودر 10 گرم معادل یک قاشق غذا خوری
وانیل 5 گرم معادل یک قاشق چایخوری
پودر کاکائو دو قاشق غذاخوری سر پر
آرد با وانیل و بکینگ پودر را باهم مخلوط کنید و 3 بار الک کنید
شکر و شیر و روغن مایع و پودر کاکائو رو با همزن بزنید بعد یک لیوان از این مایع بردارید کنار بذارید
بعد تخم مرغ را اضافه کنید و با همزن بزنید
در نهایت مخلوط ارد رو اضافه کنید و هم بزنید البته با قاشق یا لیسک دیگه همزن لازم نیست
تابه نچسبتونو چرب کنید و ارد بپاشید و مواد رو بریزید
اگرم نچسب نیستم خیالی نیست کاغذ روغنی بندازین..کاغذ روغنیمنداشتین با دفتر مشق بچه ها خودتون کاغذ روغنی درست کنین..کافیه با فرچه همه جای کاغذ رو روغن مالی کنین...بعد که موادو ریختین در تابه رو با دستمال تمیز کاور کنین وروی شعله پخش کن..با حرارت کم ...بمدت سی تا چهل دقیقه بپزید..چرا میگم سی تا چهل ..چون از حرارت گازتون..مدل شعله پخش کنتون وصد البته نازکی وضخیمی کف تابتون خبر ندارم که خواهر..
تو فرم میتونین بپزین 170 درجه به مدت 30 الی 35 دقیقه بپزید
بعد پخت کیکتونو همون ظرف برش بزنین و حالا اون یک لیوان سس شکلاتی که نگه داشته بودین روی تمام سطح کیک بریزید بذارید خنک بشه
بعد از ظرف خارج کنید و در ظرف سرو بچینید با آرامش اینکارو بکنین..با عجله نتیجه خوب نمیشه..
اصلا نگران هم نباشید کیکتون با سس شکلاتی خمیر نمیشه..
ایشونم کپشن 🤗👇
یه بنده خدایی از روستا گوسفندی برای فروش به شهر می برد . به گردن قوچ زنگوله ای آویزان کرد و با طنابی گردن قوچ را به دم خرش بست و حرکت کرد.
بین راه دزدان زنگوله را باز کردند و به دم خر بستند و قوچ را بردند
خر هم با چرخاندن دمش و صدای زنگوله خرکیف شده بود.
بعد از چند متر یکی از دزدان جلوی مرد روستایی را گرفت و گفت :
چرا زنگوله به دم خر بستی کدام عاقل این کار را میکند؟؟
روستایی ساده پیاده شد دید ان مرد درست می گوید.
گفت : من زنگوله را به گردن قوچ بسته بودم.
دزد گفت : درست میگویی. قوچی را در دست یک نفر دیدم به آن سوی می برد.
خر را به من بسپار و برو به دنبال گوسفندت.
مرد روستای خر را به دزد سپرد و مدتی را به دنبال گوسفند گشت
اما خسته و نا امید به جایی که خر را به دزد داده بود برگشت دید اثری از خر و آن مرد نیست !
با دلی شکسته و خسته به سمت روستا حرکت کرد.
بعد از طی مسافتی چند نفر را در حال استراحت در کتار چاهی دید
داستانش را برای آنها بازگو کرد.
یکی از انها گفت:
ان شاالله جبران میشود و ادامه داد ما چند نفر تاجریم و تمام سکه های ما در کیسه ای بود که افتاده در چاه
چنانچه شنا بلد باشی در چاه برو و کیسه را بیرون بیاور ما هم در عوض پول قوچ و خر را به تو میدهیم.
روستایی ساده دل بار سوم هم گول دزدان را خورد و لباس خود را به دزدان داد و به ته چاه رفت بعد از کمی جستجو بیرون آمد
ولی نه اثری از دزدان بود نه از لباسهایش...
...